نقش هوش هیجانی در بهره وری منابع انسانی

نقش هوش هیجانی در بهره وری منابع انسانی

در قرن بیست و یکم که اهمیت سرمایه های فکری در یک سازمان بیش از سایر سرمایه های آن است، این انسان ها هستند که  ارزش یک سازمان را تعیین می کنند. مهم ترین عامل اصلی افزایش یا کاهش بهره وری سازمان، منابع انسانی آن سازمان است. در جهان رقابتی امروز، سازمان هایی شانس بقا دارند که بتوانند خود را به طور مستمر با تغییرات محیط پیرامونی وفق دهند. تغییرات محیطی، سازمان ها را وادار می کند تا به منظور سازگاری با محیط پیرامونی همواره به دنبال بهترین راهکارها و رویه ها باشند تا بتوانند به مزیت رقابتی دست یابند. عامل انسانی از مهم ترین مزایای رقابتی واحد های کسب و کار محسوب می شود که هر چقدر قابلیت آن افزایش یابد و واحد تجاری از نیروی انسانی با قابلیت بالا برخوردار باشد؛ به تبع استفاده از آن، ارزش و ثروت واحد تجاری نیز افزایش خواهد یافت.

از طرفی بهره وری را می توان به صورت مجموع دو مولفه کارآیی و اثربخشی انجام فعالیت تقسیم بندی نمود. کارآیی به توانایی بدست آوردن ستاده از داده کمتر اطلاق می گردد (خوب کار کردن) و اثربخشی به تطبیق نتایج حاصل از انجام کار با هدف های مورد نظر اطلاق می گردد (کار خوب کردن). به عبارت دیگر، بهره وری عبارت است از درست انجام دادن کار درست.

در 25 سال گذشته تاکید زیادی بر بهره وری بوده است و در این راستا تلاش شده تا محدودیت های موجود بر سر راه کارکنان را به حداقل برسانند تا از این طریق به بهره وری بیشتر دست یابند چراکه نیروی انسانی به عنوان رکن اساسی و مهمترین عامل در بهبود و ارتقاء مستمر بهره وری سازمان و درنهایت بهره وری ملی به شمار می آید و برای داشتن سازمان های بهره ور، نیاز به انسان بهره ور است. به نظر می رسد که تاثیر هوش هجانی در بهره وری به این سبب باشد که در این رویکرد به همه جنبه های انسانی، عاطفی، فردی و بین فردی، ارتباط، مهارت های بین فردی و اجتماعی و خودآگاهی در تامین بهره وری بهینه سازمان و ترغیب کنش های سازنده در محیط کار پرداخته شده است. درست است که عملکرد افراد در سازمان ها و محیط کار از جنبه های سخت افزاری و امکانات فنی نیز تاثیر می پذیرد، ولی جنبه ها و زمینه های روانشناختی اجتماعی و فرهنگی حاکم بر محیط کار نقش تعیین کننده و موثرتری دارند.

هوش هیجانی می تواند کاربردهای زیادی در وظایف کارکنان سازمان داشته باشد. هوش هیجانی به یکی از مفاهیم جدید در مدیریت تبدیل شده است و به نظر می رسد بخش گم شده ای است که مدیریت متوسط را به مدیریت با عملکرد عالی تبدیل می کند. هوش هیجانی، یعنی داشتن مهارت های برای شناخت خود و آگاهی از افکار ، عواطف ، احساسات و پیوستگی رفتاری. هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است . توانایی اداره مطلوب خلق وخوی و وضع روانی و کنترل تنش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. به عبارت دیگر مجموعه مهمی که آن را هوش هیجانی می نامیم شامل توانایی هایی است که فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید، در مقابل ناملایمات پایداری نماید و تکانش های خود را کنترل کند، حالات روحی خود را تنظیم نماید و نگذارد پریشانی خاطر ، قدرت تفکر او را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد.

هوش هیجانی بر هر جنبه ای از زندگی انسان تاثیر می گذارد و انسان را قادر می سازد تا با اعتماد به نفس، انعطاف پذیری، انگیزه و همدلی عمل کند. مدیران منابع انسانی برای رهبری، مدیریت و همکاری با کارکنان به هوش هیجانی تکیه می کنند و همچنین برای الهام بخشیدن به تعاملات، انگیزه، حفظ و بهره وری به هوش هیجانی نیاز دارند.

مدیران منابع انسانی می توانند با استفاده از آزمون هوش هیجانی (پیشنهاد ما پرسنامه به روش بار-آن)، دوز سالم هوش هیجانی را به محیط کار تزریق کنند. مثال های تاثیر گذار از اهمیت هوش هیجانی با بیانی درست در محل کار م تواند موثر باشد. نوع ارائه آنها بر همکاران، مدیران سطح پایین و کارمندان تاثیر می گذارد. با بیان ویژگی های اثر بخش تقویت هوش هیجانی، مدیران منابع انسانی می توانند به الهام بخشیدن به دیگران کمک کنند و اجازه دهند با خودآگاهی، تنظیم احساسات و مهارت های اجتماعی مثبت، نیروها به یک راهنما در میان همکاران تبدیل شوند و همه این عوامل منجر به افزایش بهره وری منابع انسانی خواهد شد.

0 نظر

نظر خود را ارسال کنید